ای عشق،دل عاشق ما شاد نکردی
از عالم تنهایی ما،یاد نکردی
ویرانه ی آبادی و ویرانه ات آباد
ویران مرا،گر چه تو آباد نکردی
اقصای جهان گردی ما،رشک فلک شد
با آنکه مرا از قفس آزاد نکردی
صد جور روا داشتی،ای آتش جانسوز
جوری که به مجنون و به فرهاد نکردی
هر تیر تو بنشست،بر این پاره دل ما
یک تیر رها،جانب صیاد نکردی
نازم به تو ای مرغ گرفتاد دل(رنج)
تیرت بجگر آمد و فریاد نکردی
نظرات شما عزیزان: